اندیشه آینه‏اى است تابناک ، و پند روزانه ترساننده‏اى از غل و غش پاک ، و تو را در ادب کردن نفس بس که دورى کنى از آنچه نپسندى از دیگر کس . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :100
بازدید دیروز :81
کل بازدید :83110
تعداد کل یاداشته ها : 109
03/12/25
8:4 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
سعید[0]
خوشحال می شوم سوالات علمی خود را بپرسید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
خرداد 94[104]

تصویر


دمکریتوس (Democritus):

دقیقا به این دلیل که دیدگاه آناکساگوراس انسان ریخت بود. برای جانشینان او بیش از حد اسطوره ای به شمار می آمد. اینان گروهی فیلسوف بودند که تحت رهبری لئوکیپوس (حدود 460 ق.م - ؟) و دمکریتوس (حدود 460 – 370 ق.م) به اتمیست ها (atomists ) معروف بودند.
آن ها جهان را متشکل از اجزای مادی می دانستند که خود از گروه هایی از (( اتم ها )) تشکیل شده بودند. واژه ی یونانی (atom) به معنای ( تقسیم ناپذیر ) یا چیزی است که نمی توان آن را شکافت.
دمکریتوس هر اتم را به قطعه ی کوچمی از هستی پارمنیدی تبدیل کرد (خلق نشده، از بین نرفتنی، ازلی، تقسیم ناپذیر و بدون (( سوراخ )) ) که حول فضایی خالی حرکت می کند و مسیرهایی مطلقا مشخص را می پیماید که با قوانین اکیدا طبیعی تعیین شده است.
لذا برخلاف دیدگاه پارمنیدس، فضای خالی و حرکت هر دو واقعی اند. به علاوه، حرکت و فضا مانند خود اتم ها طبیعی و پایه ای اند. و به تحلیلی بیشتر نیاز ندارند.
این سکون است که به توضیح نیاز دارد، نه حرکت، و تبیین دمکریتوس مانند هراکلیتوس این است که:
(( سکون نوعی توهم است ))
به این ترتیب در سال 370 ق.م فلسفه ی یونانی وارد عرصه ی کاملی از ماده گرایی (Materialism) و جبر باوری (Determinism) شد.
در جهان چیزی جز اجرام مادی در حال حرکت وجود نداشت، که برکنار از هر گونه آزادی، ضرورت بر آن حکومت می کرد.
دستاورد فلاسفه ی پیش سقراطی چه بود؟ از طریق آن ها بود که نوع ویژه ای از تفکر، خود را از قید اجداد اسطوره ای و دینی رها ساخت، و روش و محتوای خاص خویش را به وجود آورد. (نوعی از تفکر که به زودی به آن چیزی تبدیل شد که امروزه آن را با عنوان علم و فلسفه می شناسیم)