[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :95
کل بازدید :84997
تعداد کل یاداشته ها : 109
04/4/20
12:47 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سعید[0]
خوشحال می شوم سوالات علمی خود را بپرسید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
خرداد 94[104]

تصویر


پروتاگوراس (Protagoras):

شاید معروف ترین سوفسطائی این دوره (با حداقل بدبینی) پروتاگوراس (حدود 490 - 422 ق.م) بود.
به گمان او راه رسیدن به موفقیت از مجرای پذیرش دقیق و سنجیده ی آداب و رسوم سنتی می گذشت ( نه به این دلیل که درست اند) بلکه به این دلیل که درک و به کارگیری آن ها به مصلحت است.
پروتاگوراس آداب و رسوم را مقوله ای نسبی می دانست، نه مطلق.
در واقع هر چیزی در نسبت آن با ذهنیت انسان سنجیده می شود. دعوی اصلی پروتاگوراس در اصطلاح
(( انسان معیار همه چیز است )) خلاصه می شود.

تاکیدهای پروتاگوراس بر ذهنیت، نسبیت گرایی و مصلحت سنگ بنای آراء سوفسطائیان است.
به موجب بعضی روایات:
پروتاگوراس به اتهام
کفر گوییتحت تعقیب قرار گرفت و کتابش درباه ی خدایان در ملاء عام در آتن به آتش افکنده شد.
با این همه، یکی از معدود قطعات برجای مانده از آثار او درباره ی دین به این شرح است:

(( در مورد خدایان، من هیچ راهی نمی شناسم که بدانم آیا آن ها وجود دارند، یا وجود ندارند ))