سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهار دلها و چشمه های دانش است و آن است راه مستقیم، آن است مایه هدایت کسی که آن را پیشوای خود قرار دهد [امام علی علیه السلام ـ در توصیف قرآن ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :86
بازدید دیروز :34
کل بازدید :84052
تعداد کل یاداشته ها : 109
04/2/26
1:45 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
سعید[0]
خوشحال می شوم سوالات علمی خود را بپرسید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
خرداد 94[104]
فلسفه پساکانتی بریتانیایی و قاره ای
قرن نوزدهم



اگر کانت بر این گمان بود که (( فلسفه انتقادی)) پایان کار نظریه پردازی متافیزیکی را رقم خواهد زد، سخت در اشتباه بود.
حتی در دوران حیات خود او نسلی از پژوهندگان متافیزیک وارد میدان شندند که بعضی از آنها برای پیشبرد نظریه پردازهای خود در فراسوی مرزهایی که کانت در نقد خود مشخص کرده بود، از اصول کانتی بهره می گرفتند.
کانت مخصوصا از این بابت آزرده بود که شماری از فلاسفه با بهره گیری از اندیشه ها و اصطلاحات او خود را کانتی می نامیدند، حال آنکه مروج نوعی ایده آلیسم فوق العاده متافیزیکی بودند که کانت آن را مردود شمرده بود.

اما باید گفت که مسئول این سیر رویدادها تا اندازه ای خود او بود.
این خود او بود که واقعیت غیرانسانی را نومن یا شی فی نفسه تعریف، و آن را خارج از دسترس اندیشه بشر اعلام کرده بود.پیامد این فکر آن بود که اندیشه بشر فقط به خودش دسترسی دارد.
همان طور که فیلسوف ایده آلیست پیشین، جرج بارکلی، می توانست بگوید، یک دنیای نومن دسترس ناپذیر، چندان بهتر از نبود چنین دنیایی نیست.

در واقع، ایده آلیسم این نسل جدید فیلسوفان آلمانی، محصول نارضایتی آنها از این دعوی کانت بود که:
یک دنیای غیر ذهنی وجود دارد که شناخت ناپذیر است.