بر اساس نظریه کوانتوم این احتمال وجود دارد که روزی در اتاق نشسته باشیم و ناگهان اتم های بدن ما از هم بپاشدو بعد در مریخ دوباره به هم جوش بخورد و ما در آنجا ظاهر شویم.
البته این احتمال چنان کوچک است که برای رخ دادن آن زمانی بیشتر از عمر جهان باید صبر کنیم.
اما در سطوح زیر اتمی ، الکترونها درون اجزا همین کامپیوتر مقابل شما به طور مرتب، شکل مادی خود را از دست داده و مجددا در طرف دیگر(صفحه مانیتور) ظاهر میشوند( در کوتاه ترین فاصله ی زمانی ممکن) الکترون ها این قابلیت را دارد که در یک لحظه در دو مکان قرار گیرند. اگر این سخن اشتباه می بود تمدن ما از هم میپاشید…(یا اصلا مولکول های بدن ما از فرو میپاشید…..منظومه شمسی و دیگر کهکشانها نیز به همین گونه….) اگر اتمها از قوانین نیوتن تبعیت کنند، هربار که با یکدیگر برخورد میکنند متلاشی و از هم پاشیده میشوند.
حالا اگر الکترون ها در حالت موازی بین بودن یا نبودن شناور ست، چرا جهان نتواند اینگونه باشد؟
مگر نه اینکه جهان در مرحله ای از عمر خود حتی کوچکتر از یک الکترون بوده است. هر بار احتمال اعمال اصل کوانتوم را به جهان مطرح می کنیم، ناچاریم موضوع جهان های موازی را بررسی کنیم.
نظریه کونتوم، موفقترین نظریه فیزیکی همه دوران ها است. بهترین صورتبندی نظریه کوانتوم مدل استاندارد ، ثمره ده ها سال آزمایش به کمک شتاب دهنده های ذرات است. بخشهایی از این نظریه با دقت یک در ده میلیارد مورد آزمایش قرار گرفته اند. اما بدون توجه به اینکه نظریه کوانتوم تا چه حد موفق بوده است، اصول اساسی تجربی آن، مناقشات فلسفی و الهی وسیعی در طول هشتاد سال گذشته ایجاد کرده است. به ویژه اصل اساسی آن که خشم مذاهب را بر انگیخت، زیرا در مورد اینکه چه کسی تقدیر ما را رقم خواهد زد، پرسش می کند.
فیزیکدانان ، داستانی ساختگی را نقل می کنند، که در آن یک رئیس دانشگاه، پس از مشاهده بودجه اختصاص یافته به دپارتمانهای فیزیک، ریاضی و فلسفه گفته است : چرا اینگونه است که شما فیزیکدانها همیشه به چنین تجهیزات گران قیمتی نیاز دارید؟ در حالی که دپارتمان ریاضی چیزی جز کاغذ و قلم و سطل زباله نیاز ندارد و دپارتمان فلسفه از این هم بهتر است، حتی به سطل زباله هم نیاز ندارد.
با این حال هنوز خنده آخر از آن فیلسوفان است. نظریه کوانتوم ناکامل است و بر پایه های لرزان فلسفی تکیه دارد.
فاینمن، با مقایسه مشکل فلسفی نسبیت و نظریه کوانتوم، گفته است، « زمانی بود که روزنامه ها نوشتند، تنها دوازده نفر نظریه نسبیت را فهمیده اند. معتقد نیستم هیچوقت اینطور بوده باشد. از طرف دیگر به جرات می توانم بگویم هیچکس مکانیک کوانتومی را هرگز نفهمیده است.» مکانیک کوانتومی « طبیعت را به گونه ای توصیف می کند که از دید عامه بی معنی است، ولی در عین حال به شدت با آزمایش ها مطابقت دارد. بنابراین امیدوارم بتوانید طبیعت را همین طور بی معنی بپذیرید» این مسئله احساس ناخوشایندی را در بین فیزیکدانان تجربی ایجاد کرده است. استیون واینبرگ می نویسد: « اقرار میکنم که در مراحل مختلف زندگی، حین کار در یک چهارچوب نظری، دچار ناراحتی هایی شده ام که هیچکس به طور کامل آنها را درک نمی کند»
در علم سنتی، یک مشاهده گر بدون غرض، سعی دارد تا آنجا که ممکن است از دنیا منفصل و جدا باقی بماند. برای اولین بار شاهد آن بودیم که جدا کردن مشاهده گر از آنچه مشاهده می کند، غیر ممکن است. آنطور که ماکس پلانک گفته است، « علم نخواهد توانست پرده از راز نهایی طبیعت بگشاید، زیرا در آخرین تحلیل، خود ما نیز بخشی از معمایی خواهیم بود که سعی در حل کردن آن داریم.»
منیع:
http://www.shimanaa.com