در قرآن است خبر آنچه پیش از شما بود ، و خبر آنچه پس از شماست ، و حکم آنکه چگونه بایدتان زندگى نمود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :66
بازدید دیروز :18
کل بازدید :82995
تعداد کل یاداشته ها : 109
03/12/24
7:7 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
سعید[0]
خوشحال می شوم سوالات علمی خود را بپرسید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
خرداد 94[104]
تصویر



ژاک لاکان (Jacques Lacan):

در سال های پایانی دهه ی 1970 ساختارگرایی بتدریج جای خود را به گروه های پراکنده داد، هر چند غالبا با هم سر ناسازگاری داشتند، اما می توان همه ی آنها را به اصطلاح ((پساساختارگرایی)) مشخص کرد.
در واقع این جنبش نفی تمام و کمال ساختارگرایی نیست، بلکه نوعی تشدید و افراطی کردن بعضی مضمون های آن است. خاستگاه این مکتب نیز مانند ساختارگرایی تنها فلسفه نبود، بلکه در علوم اجتماعی، روانکاوی و نقد ادبی ریشه داشت.
روانکاو فرانسوی ژاک لاکان(1981-1901) کسی است که پل میان ساختارگرایی و پساساختارگرایی را احداث کرد.
این گذرگاه را می توان در کتاب حجیم و مبهم او با عنوان Ecrits مشاهده کرد.
اما لاکان نه مدعی ابداع یک نظریه ی جدید بود و نه حتی مدعی تفسیر مجدد نظریه ی بنیان گذار روانکاوی، زیگموند فروید.

او صرفا می گفت که متن فروید را به دقت قرائت کرده.
لاکان بی واهمه از این که عصب شناسی نتوانسته بود شواهد تجربی مربوط به تایید روانکاوی را آن گونه که فروید پیش بینی کرده بود پیدا کند، مدعی شد که توجیه آن را در زبانشناسی یافته است.
روانکاوی در تحلیل نهایی ((درمان از طریق گفتار)) و اساسا موضوعی در ساحت زبان است.
به نوشته ی لاکان (( ناخودآگاه ساختاری شبیه به زبان دارد)) این نکته نوعی دعوت در پیاده کردن بینش های زبانی در عرصه ی مطالعات ذهن بشر است.
قدر مسلم آن است که نوعی تجربه ی پیش زبانی وجود دارد.

این تجربه باعث می شود که نوزاد به امر واقعی به مفهوم نیچه ای و بی سامان آن دسترسی پیدا کند.
امر واقعی همچوندرد و لذت تجربه می شود، اما دسترسی کودک به زبان باعث می شود که او با واقعیت بیگانه شود.
نیاز ارگانیک(که فروید آن را غریزه می نامید) به مثابه نوعی فقدان اولیه تجربه می شود، از آنجا که نیاز ارگانیک به زبان ترجمه می شود، تبدیل به (( میل)) می شود، و تجربه ی اصیل فقدان به ناخودآگاه رانده می شود.
این مطلب توضیح می دهد که چرا وجود بشر تا این حد سیری ناپذیر است.
در پساپشت میل، نوعی ((فقدان ریشه ای هستی )) جای گرفته است. اما میل نمی تواند مستقیما به آن بپردازد، زیرا مقید به زبان است.
میل نوعی مسیر مجازی را در پیش می گیرد، مجاز، جابجایی معنایی از یک دال به دالی دیگر است که به لحاظ معنایی یا آوایی با اولی مرتبط است.

چنانچه سرگردانی مجازوار نیاز حقیقی را دنبال کنیم، میل را در مسیر هزارتویش باز خواهیم یافت که در نهایت با خودش به عنوان موضوع روبرو خواهد شد.
میل در آرزوی رسیدن به میل است.
این جمله یکی از معانی عبارت بدنام لاکان است که می گوید: (( میل، میل دیگری است))، هر میلی در نهایت میل به آرزو شدن توسط دیگری، یا میل به تحمیل خود بر دیگری است.
پس هر تقاضایی در نهایت تقاضا برای عشق است.