سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که پاره ای از آنچه را دارد، نمی بخشد، محبّت کامل دوستش را می خواهد ؟ [عیسی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :20
کل بازدید :78706
تعداد کل یاداشته ها : 109
103/2/14
11:9 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سعید[0]
خوشحال می شوم سوالات علمی خود را بپرسید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
خرداد 94[104]

مکاتب و اصطلاحات سیاسی

 

اپوزیسیون (opposition ):

در معنای وسیع کلمه عبارت است از کوشش اتحادیه ها، حزبها، گروه ها ، دسته ها و افراد برای دستیابی به هدف هایی در جهت مخالف هدف های دارندگان قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، خواه با استفاده از شیوه های پارلمانی خواه با شیوه های دیگر.

 

آرمانشهر طلبی یا اتوپیسم (utopisme):

دلبستگی به ایجاد یا خیالپردازی درباره ی یک نظم اجتماعی آرمانی. این نام از کتاب سر تامس مور، به نام آرمانشهر(1516) گرفته شده است که در آن یک جامعه ی کمونیست مسیحی تصویر شده است.

 

آریستوکراسی (aristocracy):

معنای اصلی این کلمه، که در عین حال توجیه اخلاقی آن را نیز در بر دارد، حکومت سرامدان است که برتری ایشان براساس وراثت و شرف خونی است و بنابراین می توان آن را نژاد سالاری یا مهانسالاری ترجمه کرد.

 

استبداد (absolutism):

ساخت سیاسی است با این ویژگی ها: الف) نبودن حدود سنتی یا قانونی برای قدرت حکومت

ب) وسعت دامنه ی قدرت خودسرانه ای که به کار برده می شود.

 

امپریالیسم (imperialism):

عنوانی است برای قدرتی یا دولتی که بیرون از حوزه ی ملی خود به تصرف سرزمین های دیگر بپردازد و مردم آن سرزمین ها را به زور وادار به فرمانبرداری از خود کند و از منابع اقتصلدی و مالی و انسانی آنها به سود خود بهره برداری کند.

 

آنارشیسم (anarchism):

جنبش سیاسی و نظریه ای که هوادار برافتادن هرگونه دولت و نشستن انجمن های آزاد و همیاری داوطلبانه ی افراد و گروه ها به جای هر شکلی از دولت است.

 

 انترناسیونالیسم (internationalism):

این اصطلاح معنای مبهمی دارد و در موارد بسیار به کار می رود. اما مفهوم کلی آن عقاید و سیاست هایی است که بر منافع مشترک اقوام و ملتها تکیه می کنند و با ناسیوالیسم پرخاشگر مخالفند. انتر ناسیولیست ها بر آنند که همکاری مسالمت آمیز، اگر میان دولتها ممکن نباشد، میان ملتها ممکن است.

 

اولیگارشی یا گروه سالاری (oligarchy):

فرمانروایی گروهی اندک شمار بر دولت بدون نظارت اکثریت

 

بورژوازی (bourgeoisie):

در قرون وسطا فردی از اهالی شهر آزاد یا (( بورگ)) را که نه ارباب بود و نه دهقان بورژوا می گفتند. در سده های هفدهم و هجدهم ارباب یا کارفرما را در برابر دوره گردان و کارگران یا بازرگانان را در برابر پیشه ور به این نام می نامیدند.

به این ترتیب ((بورژوا)) به معنای فردی از طبقه ی میانه شد.

 

بوروکراسی (bureaucracy):

در اصطلاح به معنای دستگاه اداری است که طبق نظام و مقررات معین ، امور جاری موسسه ای را اداره می کند و هدف های آن را پیش می برد.

 

بولشویسم (bolshevism):

عنوان ایدئولوژی حذب بولشویک، به رهبری لنین، که انقلاب روسیه در اکتبر 1917 انجام داد و اتحاد شوروی را بنا نهاد. منشا پیدایش بولشویسم اختلافی بود که در کنگره ی حزب مخفی سوسیال دموکرات روسیه بر سر مسئله ی عضویت در حزب پدید آمد و به دنبال آن ، حزب به دو گروه بولشویک(به معنای اکثریت در زبان روسی) به رهبری لنین و منشویک (به معنای اقلیت در زبان روسی) به رهبری مارتوف تقسیم شد.

 

اصلاح طلبی (reformism):

هواداری از سیاست تغییر زندگی اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی اما با روش های ملایم و بدون شتاب، در برابر اصطلاح بهبود خواه بخصوص برای گرایشی در جنبش سوسیالیستی به کار می رود، که اندیشه ی قهر انقلابی را کنار نهاده و خواستار دگرگونی آرام-آرام نهادهای اجتماعی از راه های دموکراتیک شده است.

 

پارلمان (parliament):

هیئتی را که در هر کشور برای وضع و تصویب قوانین و نظارت برای اجرای آنها از سوی مردم برگزیده می شود، پارلمان گویند.

 

تئوکراسی (theocracy):

نوع حکومتی که در آن قدرت مطلق سیاسی، در دست مرجع عالی روحانی (نبی، خلیفه، پاپ) است و درآن اساس نظری حکومت بر آن است که حکومت در چنین نظامی از جانب خداست و مرجع روحانی که فرمانروای سیاسی نیز هست و و دستگاه اداری و قضایی او فرمان های خداوند را که از راه وحی رسیده است، تفسیر و اجرا می کند.

 

حقوق بشر (human rights):

مجموعه ای که، براساس نظریه ی حقوق طبیعی به موجب قانون طبیعی یکسان به افراد بشر داده شده وجز ذاتی و جدایی ناپذیر موجودیت انسانی آنها به شمار می آید و نهادهای حقوقی و قضایی(داخلی و بین المللی ) می باید از آن دفاع کنند.

 

داروینیسم اجتماعی (social Darwinism):

نظریه ی اجتماعی و تاریخی که نظریه ی فرگشت طبیعی انواع را، که داروین در کتاب اصل انواع بیان کرده است، به حوزه ی تحول تاریخی جامعه های انسانی می کشاند.

 

جباریت (tyranny):

نامی است که برای حکومت هایی که با روش استبدادی و ترور فرمان می رانند، چه انقلابی باشند، چه سنتی، چه اولیگارشیانه و چه دموکراتیک.

 

دموکراسی یا مردم سالاری (democracy):

لفظ دموکراسی در اصل در دولتشهرهای یونان باستان پدید آمد و مراد از آن حکومت ((دموس)) یا ((عامه ی مردم)) است، یعنی حق همگان برای شرکت در تصمیم گیری در مورد امور همگانی.

 

دیپلوماسی (diplomacy):

در زبان فرانسوی از ((دیپلومات)) به معنای نماینده ی سیاسی کشوری در کشور دیگر گرفته شده و دیپبومات نیز از ((دیپلومای)) یونانی و لاتینی، به معنای سند و گواهینامه.

در معنای وسیع آن دیپلوماسی به معنای روابط میان دولتهاست

 

دیکتاتوری (dictatorship):

دیکتاتوری نوعی قدرتمداری است که چند از این ویژگیها را داشته باشد:

الف) در کار نبودن هیچ قانون یا سنتی که فرمانروایان را محدود می کند ب) به دست آوردن قدرت دولت با شکستن قانون های پیشین پ) نبودن قاعده و قانونی برای جانشینی ت) به کابردن قدرت در جهت منافع گروه اندک ث) فرمانبری مردم از قدرت دولت تنها به سبب ترس از آن ج) احصار قدرت در دست یک نفر چ) به کار بردن ترور به عنوان وسیله ی اصلی کار بست قدرت.

 

رئالیسم سوسیالیستی (socialist realism):

عنوان سیاست و نظریه ی رسمی حکومت شوروی در مورد آفرینش هنری.

 

رادیکالیسم (radicalism):

گرایش به نظرهای سیاسی تندرو.

با آنکه از نظر تاریخی، رادیکالیسم همواره با نارضایی از وضع موجود و خواستاری دگرگونیهای اساس سیاسی و اجتماعی همراه بوده استو معنای کلمه در دوره های گوناگون و در کشورهای گوناگون فرق کرده است.

 

ژئوپولیتیک (geopolitics):

شاخه ای از مطالعات سیاسی است که از ترکیب جغرافیایی سیاسی و علم سیاست به وجود آمده است. در این مطالعه اثر عوامل جغرافیایی، ماننئ وضع جغرافیایی یک کشور یا فرآورده های طبیعی آن بر سیاست آن دولت یا ملت و اینکه اختراعات و کشف ها چگونه ارزش عوامل جغرافیایی را دگرگون می کنند، بررسی می شود.

 

کاپیتالیسم یا سرمایه داری (capitalism):

نظام اقتصادی که با انقلاب صنعتی نخست در اروپای غربی و آمریکا پدید آمد سپس به کشورهای غیر غربی نیز راه یافته و در آنها رشد کرده است. در این نظام از نظر ابزارهای تولید، وسایل مکانیکی به جای نیروی کار انسان و حیوان استفاده می شود.

 

سوسیالیسم (socialism):

تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسائل تولید-سرمایه، زمین، اموال و جز آنها به طور کلی و اداره ای آن ها به سود همگان است.

 

سوسیال دموکراسی (social democracy):

شاخه ای از سوسیالیسم و جنبش کارگری که با پذیرش اصل مردمسالاری برای دگرگونی های اجتماعی به بهبود خواهی باور دارد نه انقلاب.

 

پاسیفیسم (pacifism):

صلح دوستی و بیزاری از به کاربردن نیروی نظامی، بخصوص در روابط میان ملتها.

 

صهیونیسم (Zionism):

جنبش یهودی برای به وجود آوردن جامعه و کشور خودمختار یهودی در فلسطین.

نام این جنبش از ((کوه صهیون))(آرامگاه داود نبی) گرفته شده است که در اورشلیم قرار دارد و نام آن رفته-رفته در روزگار باستان، نماد سرزمین فلسطین شد.

 

فاشیسم (fascism):

این عنوان امروزه در اصطلاح عام، نامی است برای همه ی رژیم های استوار بر دیکتاتوری و ترور، اما به معنای خاص، نام جنبشی است که در سال 1919 به رهبری موسلینی در ایتالیا براه افتاد و به قدرت رسید و در اواخر جنگ جهانی دوم براه افتاد.

 

پلورالیسم یا کثرت گرایی (pluralism):

این اصطلاح نظریه هایی را در برمی گیرد که به لزوم کثرت عناصر و عوامل در جامعه و مشروعیت منافع آنها باور دارند و در سیاست به معنای باور به کثرت و استقلال گروه های سیاسیف فرهنگی و اجتماعی در هر سیستم و هواداران از ارزش احلاقی و لزوم وجود گروه های گوناگون سیاسی، اجتماعی و افتصادی در نظام است.

 

کمونیسم (communism):

این اصطلاح از ریشه ی باتینی کمونیس به معنای اشتراکی گرفته شده است و دسته ای از ایده های اجتماعی و یک سنت ایدئولوژیک را در بر می گیرد که غایت آن مالکیت اشتراکی همه دارایی هاست.

 

لابی گری (lobbying):

لابی لغت انگلیسی به معنای سرسرا است. لابیگری در اصطلاح سیاسی آمریکا به معنای نفوذ در قوه ی قانون گذاری و اجرای نظرهای خود از آن راه است. گروه های زورآور و با نفوذ با تماس با اعضای سنا یا مجلس نمایندگان در سرسراها یا بخش هایی از ساختمان مجلس که همگان به آن دسترس دارند، برای رد یا تصویب لایحه های مورد نظر خود می کشند.

 

لیبرالیسم یا آزادی خواهی (liberalism):

مجموعه ی روش ها و سیاست ها و ایدئولوژی هایی که هدفشان فراهم کردن آزادی هر چه بیشتر برای فرد است. هواداران و پیروان چنین عقاید و سیاست هایی را معمولا آزادی خواه می گویند.

 

مائوئیسم (maoism):

اندیشه های مائوتسه تونگ، رهبر انقلاب کمونیستی چین، درباره ی استراتژی جنگ انقلابی و سازگار کردن مارکسیسم-لنینیسم با اوضاع چین. آنچه تونگ و کمونیست های چین بویژه بر روش انقلاب کمونیستی افزوده اند، یکی انتقال کانون مبارزه از شهرها به روستاها و دیگر از کارگران شهری به دهقانان است.

 

ماتریالیسم دیالکتیک (dialectical materialism):

نظریه ی فلسفی در زمینه ی مابعدالطبیعه که فردریش انگلس نخست آن را مطرح کرد. این ایدئولوژی مدعی است: که بنیان هستی ((ماده)) است و همه صورت های هستی بن و منشا مادی دارند و صورت هایی از دگرگونی و توسعه ی ماده اند، که بر طبق قانون های خاصی که قانون های ((دیالکتیک)) نامیده می شوند، دگرگونی می یابند.

 

پوپولیسم یا مردم باوری (populism):

بزرگداشت مفهوم ((مردم)) تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه هدف های سیاسی را می باید به خواست و نیروی مردم ، جدا از حزب ها و نهادهای موجود پیش برد.

 

نازیسم (Nazism):

عنوانی است برای نظریه ها، روش ها و شکل حکومت آلمان در دوره ی آدولف هیتلر و نیز گاهی همردیف و هم معنای فاشیسم برای رژیم ها و نظریه های همانند در دیگر کشور های جهان به کار می رود.

 

ناسیونالیسم (nationalism):

نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی به تعلق به ملت. این آگاهی را آگاهی ملی می خوانند.

 

راسیسم یا نژادپرستی (racism):

باور به اینکه فرق های نژادی گروه های انسانی که منشا آنها در ژن ها و وراثت نژادی است، اهمیت اساسی دارند و موجب اختلاف های فرهنگی و تاریخی جامعه ها و تمدن های بشری می شوند و میان ویژگی های نژادی و ارثی گروه های بشری و درجه ی هوشمندی و آفرینندگی فرهنگی آنها رابطه ی مستقیم وجود دارد.

 

نهیلیسم یا هیچ انگاری (nihilism):

این اصطلاح از واژه ی ((نیهیل)) در زبان لاتینی، به کعنای هیچ آمده است. نیهیلیسم نظریه و کتبی است که منکر هر نوع ارزش اخلاقی و مبلغ شکاکیت مطلق و نفی ((وجود)) است.